ناشناس مجهول خوشبخت !

ناشناس مجهول خوشبخت !

ناشناس مجهول خوشبخت !

ناشناس مجهول خوشبخت !

آخ این نفسه منه !

تو ایام امتحانا بود ... با دوستام طبق معمول رفته بودم خرید ... منم که سرمو بزنی تهمو بزنی تو خیابونا ولمو دارم لباس می خرم ... به یه دستفروش رسیدیم ... یه جعبه جلوش بودوؤ یه قیافه مظلومانه ای داشت ... کنجکاو شدم به دوستم گفتم بذار ببینیم تو جعبش چیه .... دوستم دستمو کشید گفت بیا بریم سمیرا ... همینطوری که دوستم داشت دشتمو میکشید به پسره گفتم تو جعبت چیداری گفت خرگوش .... گفتم میخوام ... حالا دیگه من دست دوستمو میکشیدم ... وای تا در جعبشو باز کرد کلی خرگوش خپل گردو سفید کوچولو بپرو بالا میکردن ... اول قربون صدقشون رفتم بعد گفتم استثنایی ترینشونو میخوام انتخاب کنم ...

چشمم به یکیشون افتاد که نشسته بود رو سر چنتا دیگه گفتم ... این یکی که سروری میکنه رو میخوام ... مثل صاحبشه و کلی خندیدیم ... پول مبارکو تقدیم کردیمو رونه خونه شدیم ... به یه ذوق شوقی ...کلی تو راه ماچیدمش ... وای که چه جیگیری بود ...نرمو  توپولو  ملوووس ...

اسمشو گذاشتم لوسی دختر بود ... کلا ما با نر جماعت آبمون تو یه جوب نمیره ...

وای چشمای طوسی داشت انقده لوس بود از نوک پام تا دستمو لیس ییزد ...لیسوی من بود ... جیگره سمیراش بود

همدم تنهاییها همزبونم ....

 واسش یه خونه درست کرده بودم ... تربیتش کردم ... تو خونه آزاد میچرخیدو سروری میکرد ...

یه شیطون بلایی بود که دومیش خودش بود ... تا صداش میکردم میپرید بغلم ... دلبری میکرد ...تا این که قرار شد 2 هفته ای بریم شمال مجبور شدم بدمش یکی از دوستام که دام پزشک بود ...

خیلی بزرگ شده بود پیپی هاش شده بود قد هیکشلش خونه ما هم آپارتمانی بودو نگهداری ازش سخت ...

2 هفته ای پیش دامپزشک جان بود اونم که ماشالا حیون دوستو کلی لوسش کرده بود ... انقدرم سیگار پیشش کشیده بود که 2 روز تو خونه ما نشه بود ... حمامش کردمو دیگه دیدم خیلی تنهاست ... گذاشتمش تو کیفمو با این که جدایی ازش سخت بود بردمش باغو پیش یه عالمه خرگوش دیگه ولش کردم ...

هنوز گرمای دستاش روی بدنمه ...

هنوز گرمای نفسهاشو رو دستام حس می کنم ...

هنوزم گاهی جای خالیش حس میشه ...

لوسی من خیلی دوست داشتم یادت باشه که خیلی دوست داشتم ...

هنوزم گاهی داد میزنم میگم چشم قشنگ من کیه ؟

تا بیایو پاهامو لیس بزنی ...

دوست دارم تا همیشه ...

 

   

فینگیلیم ! 

 

 

 

  آخ این نفس منه ... 

  

 

 

 

جیگره سمیراشه ... 

  

  

نظرات 2 + ارسال نظر
میکی سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ب.ظ http://www.wish91.blogsky.com

کار خیلی خوبی کردی ولش کردی.
نرمی که پوست حیوون داره . . .اصلا ادم دلش براش تنگ میشه.
من هر روز باید سگ هامون رو ناز کنم وگرنه دستم جیز جیز میکنه برای نرمیشون !‌

ای بی شلف ... دلم آب افتاد ... خووو

عشق ابدی چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ http://delshkasteh.blogsky.com

وای خدا چه خرگوش ملوسی
خیلی نازه...عکسشو انداختم رو دسکتاپ

عزیزم ... ما هم زدیم عکسشو رودر یخچال ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد